دوران مدرنیته به ما یاد داد که به مرگ فکر نکنیم و عقل ما بهتر است جلوتر از احساس مان، به جای فکر کردن مدام به مرگ (که سنت فکری دیرینه ای بود) به ژرفای زندگی فکر کند. این سوغات مدرنیته در اغلب فرهنگ ها ریشه دواند و به ذهنیتی غالب تبدیل شد، خیلی ها در تشویق به لذت و پرهیز از بیم مرگ به سخنان «اپیکور» ارجاع می دادند: «مرگ برای ما هیچ است، چرا که زمانی که هستیم مرگ با ما نیست، وقتی هم که می میریم، ما دیگر نیستیم که مرگ بخواهد با ما باشد». جمله ای که اگر با همان نگاه عقل گرایانه و خردگرایی مدرنیستی بررسی اش کنیم، بیشتر به یک سفسطه می ماند تا تلنگری فلسفی درباره مرگ. آیا این هدیه مدرنیته هیچ دستاورد مشخصی در بزنگاه هایی مثل جنگ یا بیماری های کشنده ی واگیر برای انسان دارد؟ هیچ نسخه ی شفافی برای عبور از شیب های تند زندگی به دست ما می دهد؟ این روزها زیاد می شنوم که از مرگ ننویسید، از خیلی ها که همیشه برای نوشتن یا ننوشتن شان از هر موضوعی توجیهات بسیار دارند. خب! قبول. سوال این است که آیا نوشتن از مرگ، انکار زندگی است؟ یا بهتر آن است که بگوییم از زندگی و شادی و مضامینی اینچنین لطفا «تزیینی» ننویسید چرا که برخورد دم دستی با این مضامین، سویه دیگر به ابتذال کشیدن آن ها است. همان طور که استفاده از عباراتی چون «آخر الزمانی»، «فرا واقعیت» و... که این روزها در توصیف وضعیت زندگی در شهرهای ما به کار می رود، بیش از آن که بار معنایی خاصی داشته باشد، فقط هراس افکن است (نه این خوب است و نه آن) و ما را در مقابل دو واقعیت قرار می دهد:
یک/ انتظار داشته ایم همیشه در وضعیتی بسامان زندگی کنیم و چیزی لذت های ما را سلب نکند.
دو/ این، بزرگترین درد و رنج عالم است و بی توقعی مان شده است که چرا زندگی با ما این کرد؟
حال سوال این است که در برابر این انتظار و توقع یک طرفه، چه چیزی به زندگی هدیه کرده ایم؟ دقیقا چه چیزی؟ کجا بر خلاف منافع شخصی مان و به خاطر «دیگری» قدمی برداشته ایم و به چیزی جز محدوده های محقر زندگی خودمان فکر کرده ایم. به حقوقی که «زمین» دارد، به تسخیر کردن کمتر «طبیعت»، به انحصار کمتر در آوردن «حومه»، به توجه به حقوق «حیوانات». ما حقیقتا چه کسی جز یک مصرف کننده قهار بوده ایم که دائم خواسته ایم جهان را تغییر دهیم و مدام در هیات یک اصلاح طلب به دستکاری در جزییات زندگی مشغول بوده ایم و منابع را با ولعی تمام مصرف کرده ایم؟ اما حالا داریم اضطراب مرگ را تجربه می کنیم و این عکس ها، این عکس های خانوادگی مهم به ما چه می دهد؟ این که این جایگاه شایسته مرگ نیست؟ یا این که مرگ، دیگر اتفاقی تصادفی نیست که وقوعش را گاهی فقط برای دیگران بشنویم و باز به همان روش های قبلی خودمان برای بودن روی زمین ادامه دهیم.