عبور از بحران های فراگیر، ما را یکباره متوجه جهانی از نیروهای لاهوتی و غیر طبیعی می کند که پیش از این کمتر به آن فکر کرده ایم. خط مستقیم زندگی ما که تنها شیب ها و شکست هایش تجربه های سنگین عاطفی، ورشکستگی اقتصادی یا از دست دادن عزیزی بوده، حالا با ویروسی به نام کرونا – که هنوز به تمامی باورش نکرده ایم – یکی از شدیدترین ناپایداری های خود را با شیبی تند بر ما تحمیل می کند و در این گذار، یکی از چیزهایی که به آن تمسک می جوییم «پیشگویی» است. این که چطور رمان چشمان تاریکی، رمان ایستگاه یازده یا نوشته های سیلویا براون، سال ها پیش حمله چنین ویروسی را به این روزهایمان پیشگویی کرده، و بعد از این دغدغه، چشم مان به دهان «مایکل لویت» است که بالاخره در مورد زمان پایان کرونا چه پیشگویی می کند؟ حال سوال اصلی این است که چرا ما به پیشگویی نیازمندیم و پیشگویی اساسا با ذهن ما چه می کند؟ به نظر می رسد پیشگویی، ناتوانی و محدودیت عقل بشری را کنار می زند، امکان مهندسی کردن آینده را به انسان می دهد، بدون آن که به این فکر کنیم که پیشگوها از تئوری های بازی استفاده می کنند، از باورها و نیازهای مردم وام می گیرند تا موارد غیر قابل کنترل را گوشزد کنند: بخش اندکی از پیشگویی ها اتفاق می افتد و خیلی ها نه! ولی کافیست یکی دو تا اتفاق بیفتد، ذهن ما همان اندک ها را اصل قرار می دهد و به وجود چنین ارتباطی نادیدنی ایمان می آورد و موارد نقض را به سادگی فراموش می کند. امروز هم بازار پیشگویی داغ است، فیلمی که قبلا دیده نشده، امروز رکورد دانلود را می زند و عده زیادی دنبال تهیه فیلم «شیوع» هستند که نه سال افتاده بود یک گوشه و هیچ کس تماشایش نمی کرد، حال آن که خواست دستیابی سریع و بی زحمت به اطلاعات – و نه آگاهی و شناخت – توانایی ذهنی ما را در عبور از بحران کاهش می دهد، امکان مدیریت ادراکات مان را از بحران سلب می کند و علاقه ما را نسبت به آینده کم می کند، همه ماجرا اما این نیست؛ پیشگویی به طور کلی هیچگاه جایگزین معرفت نشده است و به این دلیل ارزش معرفتی ندارد. اقرار همیشگی ما به نادانی است که تب و تاب جستجوگری را در ما زنده می کند و ما را وادار به نگریستن می کند تا از ورای آن به زندگی مان مفهوم ببخشیم و نگریستن از دیدگاه فلسفه، والاتر از همه هست های زندگی است برای بالا بردن درک مان از «کجا بوده گی». شاید اگر ترس از نیست شده گی نبود (ترسی که پس از دوران کودکی در خود بارورش می کنیم) این همه نیازمند پیشگویی های سلبی و پیش بینی های توضیح ناپذیر و میانبر هایی سریع برای وصول به آینده نبودیم و حال سوال مهم تر این جا است: اگر آن فیلم، اثر ممتازی بود، آن کتاب نوشته ای کارآمد بود چرا در همان زمان تولید و انتشار هیچ چاره ای برای این روزها نیاندیشیدیم؟ جز این که ما اغلب تمایل داریم عبور شهاب سنگی از کنار زمین، در فاصله ای شانزده برابر فاصله زمین تا ماه را این گونه اطلاع رسانی کنیم که در اردیبهشت امسال کار جهان به سر می آید و این شهاب سنگ به زمین برخورد می کند و این خبر کذب را دست به دست کنیم.