Photo: John Moore
تفاوت مهمی بین آخرالزمان و فاجعه وجود دارد. فاجعه ویرانی کاملی است که در آن هیچ چیز برای بقای امید باقی نمانده، آخرالزمان آن گونه که در کتاب های مقدس آمده به اوج بحران و تغییرات شدید زندگی اشاره دارد: آشکار شدن حقایق و فرو ریختن تمام ظواهر دروغین. ایده نابودی قریب الوقوع زمین به دست چیزی که انتظارش را نمی کشیم، همواره بخشی از ناخودآگاه ما بوده است، ما همیشه در زمان عافیت به این ایده پرداخته ایم، آن را در فیلم های کذب، داستان های تخیلی، و کوچکترین خبرها از گرم شدن زمین گرفته تا حمله به آن توسط شهاب سنگ ها یا دیگر اجرام آسمانی، با آب و تاب دنبال کرده ایم. این ایده بخشی از ذهن ما بوده و پرداخت دائم به آن مثل ور رفتن به دندانی لق، برایمان با دردی شیرین همراه بوده است. از پیش بینی پایان جهان در تقویم مایاها گرفته تا حماسه گیلگمش، بی آن که فکر کنیم مطالعات علوم معاصر هرگونه پیش بینی برای این «آخرالزمان» ذهنی را رد می کند و چه بسا دوره شیوع کرونا ویروس، رستاخیزی باشد برای تغییر خیلی از مفاهیمی که مهم ترین آن ها: تنهایی، اصالت و مراقبت است. سه مفهومی که پیش از ورود کرونا در ابتذال تکرار افتاده بود و بیشتر به دستاویزی برای خودنمایی بدل شده بود تا مفهومی راستین از زندگی. آن ها ابزارهایی بودند زینتی برای تمسک جویی، دل فریبی و جلب توجه دیگران در استوری ها و هذیانهایمان در فیس بوک و اینستاگرام. غافل از آن که در روزگاری نزدیک، شیوع کرونا ویروس، ما را در راستایی آزمایی نسبت به حرف ها و آرایمان قرار می دهد و شاید این همان آخرالزمانی باشد که همه دنبال آن بودیم و با شهوتی سیری ناپذیر در بازی های کامپیوتری، آن را شبیه سازی می کردیم و از باطل کردن آینده و نابودی آن در بازی های زامبی گونه پست اپوکالیپتیک لذت می بردیم. حالا که این ویروس کوچک، ما را در موقعیتی مشابه قرار داده در می یابیم که هیچ کدام از آن تجارب قبلی، ما را برای واقعیت جدیدی که این روزها با آن مواجهیم، آماده نکرده است. دموکراسی اجتماعی با سرعتی عجیب در حال تغییر شکل و احیای خود است، وضعیت اسفبار کارگران روزمزد، خانه به دوش ها و حتی طیفی از کارمندان در این دوره زمانی غمبار است و جهان هنوز نتوانسته است برای نجات این قشر چاره ای بیاندیشد. به قول فردریک جیمسون و اسلاوی ژیژک «پایان جهان بسیار آسان تر از پایان سرمایه داری است»