در هفتهٔ سپری شده پیشین، شاهد برگزاری نمایشگاه عکسی از دو جوان کم ادعا
و موفق قزوینی -مهران مافی بردبار و مهدی معتمد- در نگارخانه تماشای این شهر بودیم.
مهران مافی بردبار چهره شناخته شده جشنوارههای عکس در ایران در این سالها حضوری
پویا در عرصه عکاسی داشته است. درخشش مستمر او در جشنوارههای مختلف باعث نشده از
رویه و فضای شخصی عکاسیاش دور شود و بنا بر مصلحت جشنوارهها، عکاسی کند. او یک
سالی است وقت خود را صرف عکاسی با دوربین تلفن همراه کرده است. برای من که کارهای
او را دنبال میکنم، تعدد عکسهایش در فضاها و اماکن عمومی و اجتماعی – که لاجرم
ثبت عکس در این فضاها با دشواری و محدودیت های فراوان همراه است – نکته جالبی است.
هر روز از او عکس جدید دیدهام؛ عکسهایی که قابل تاملاند.
مهدی معتمد عکاس جوان مطبوعاتی که این سالها علاوه بر حضور خوبش در عرصه مطبوعات،
جوایز متعددی را نیز از جمله: مقام دوم جشنواره مطبوعات در سال ۱۳۹۱ و مقام سوم
جشنواره عکس گلستانه را در همان سال کسب کرده است، حضور چشمگیری نیز در فضای
اینستاگرام دارد. هر چند روز یکبار با ثبتی جدید صفحهاش را به روز میکند و
میکوشد کارهای منتشر شدهاش در این صفحه، صرفا با دوربین تلفن همراه ثبت شده باشد.
جوانی است کوشا و اهل فکر و نظر، آن گونه که درباره عکاسی موبایلی میگوید: «در یک
سال اخیر که جدیتر پیگیر عکاسی با دوربین تلفن همراه بودم بارها دوستانم تذکر
میدادند که چرا؟! اساساً چه ضرورتی وجود دارد وقتی در اکثرموارد دوربین اس ال آر –
که بهترین عکس، بهترین لحظه و بهترین خروجی را میتوان از آن گرفت- در دسترسات
است، دست به دامن سنسور کوچک موبایلت میشوی؟ این عکسها به چه دردی میخورد غیر از
ارائه در محیطی مثل اینستاگرام که مخاطب خاص و محدود به خودش را دارد؟ رشد عکاسی
فتوژورنالیسم به واسطه وجود ابزاری مانند دوربینهای موبایلی رشدی انکار ناپذیر
است، امروزه بسیاری از خبرگزاریهای بزرگ و آژانسهای معتبر عکاسی دنیا، عکاسی
موبایلی – بخصوص سبک عکسهای اینستاگرام- را بخشی از روند کار جدی خود قرار
دادهاند، بسیاری از جشنوارههای مطرح و معتبر، بخش «عکس تلفن همراه» را در خود
گنجاندهاند، نمایشگاههای بزرگ هنری عکاسی با موبایل در گالریهای بزرگ سراسر دنیا
برپا شده و… این اهمیت آنقدر زیاد بوده که بسیاری از هنرمندان و کارشناسان
رسانهای، سال ۲۰۱۲ را سال عکاسی موبایلی نامیدند. ویژگی و امتیازهای این نوع
عکاسی بسیار است که همگان دانند و نیازی به شمارش بنده نیست.»
در متن ذیل، نگاهی دارم به نمایشگاه این دو عکاس کوشا:
انقلاب عکسهای موبایلی نه زاییده پیشرفتهای تکنولوژیک که مدیون تلاش و جهد عکاس
برای کم کردن فاصله خود با واقعیت محض زندگی است؛ یک خواست بزرگ است برای هرچه مماس
شدن با روح ناب زندگی. حضور تلفن همراه به عنوان عضوی پذیرفته شده در نظام اجتماعی
به جای کاراکتر متجاوز دوربینهای اس ال آر، تمامی رعب و اضطرابی را که حاصل واکنش
طبیعی آدمها در مقابل ثبت و ضبط زندگیشان بود، کنار زده و نامحرمیت میان دوربین و
موضوع را کم رنگ کرده است.
تصاویر موبایلی در زندگی امروز، خیلی زود نقش افسونگرانه خود را در توسعه ژانر
عکسهای یادگاری کنار زده و به یک مشاهده گر بیادعا بدل گشته است که سرعت و کیفیت
حضورش در صحنههای اجتماعی مثال زدنی است و به این دلیل خیلی زود به وسیلهای برای
آرمانهای ذهنی عکاس و صف بندی ایدههای جامعهشناسانه او تبدیل شد، وسیلهای که در
مقابل آنیت «زمان حال» چیزی کم ندارد و قادر است اشارات لحظههای گذرای زندگی را به
سرعت دریابد.
نمایشگاه عکس «این روز در عبور» حاصل برخورد صریح دو عکاس جوان با اجتماع پر هیاهو
است تا که در این کارزار شیوهای از نگاه و تفکر خود را به نمایش بگذارند.
این دو عکاس به مثابه دو پرسه زن مشتاق، کوی و برزن را – که بواسطه حضور آدمی،
درخشنده و قابل اعتنا شده – مورد مشاهده خود قرار دادهاند. روش برخورد آنها شبیه
برادران کافمن، خانم اسویلوا و ورتوف بزرگ است که در ابتدای قرن گذشته بر بیآلایشی
نگاه و قدرت منحصر به فرد دوربین در به تصویر کشیدن واقعیت محض زندگی تاکید داشتند.
در عکسهای مهدی معتمد مجموعهای از روابط انسانی را در فضاهای عمومی شاهدیم.
روابطی پترن گونه که آدمها در نقش تکمیل کننده پازلهای مختلف یک پترن ایفای نقش
میکنند. آدمهای مهدی معتمد اغلب ایستا هستند و این ایستایی، بیش از هر چیز بر
تسلط آنها بر نقش خویش صحه میگذارد. آدمهای معتمد با هماند اما با هم نیستند.
آنها بیشتر از آنکه به کار یکدیگر بیایند در حال تکمیل یک نقش اجتماعی هستند؛ نقشی
که در کافهها، پارکها و قبرستانها آنها را در حالاتی چون عزاداری، فراغت یا داد
و ستد نشان میدهد. در چنین نظام تصویری بسیار سخت است کاراکتری را از دل این
ثبتها بیرون بکشیم و نقش آن را به عنوان قهرمان بررسی کنیم. حقیقت این است که
عکسهای مهدی معتمد قهرمان ندارند، جامعه هم وزن و هم سانی را در آثار وی میبینیم
که آدمهایش در یک فضای خاکستری به سر میبرند. آنها در عین برقراری یک زندگی
مسالمت آمیز، فاقد نیروی تاثیر گذاری بر همدیگرند (تصویر دو سرباز نگهبان بیان
سمبلیکی از این واقعیت است) درست به همین دلیل در گوشههای تنهایی خویش، خیره
شدهاند به جایی، نقطهای، افقی یادستاویزی:گاه یک سنگ قبر افق نگاه این آدمها
میشود،گاه دریای ساکنی که در فراسوهای خود هیچ خبری را به ارمغان نمیآورد. زمانی
این نگاه، حسرت بار است و دغدغه نسل آینده را دارد (تصویر پیرمرد و تاب) و در جایی
این نگاه فارغ از هیاهوی شهر و آفتابی که رو به غروب میرود، مردی را به تصویر
میکشد که سر به زیر و رها با پلاستیکی از مایحتاج خانه در دست، رهسپار خانه است.
نقطه اوج این نگاه در عکسهای مهدی معتمد دو تصویر است:
مهدی معتمد | ثبت موبایلی
اول/ غرابت دخترکان محصل (نماد میوههای نظام آموزشی) با اسطورهها و سبقه و تاریخ
کشورشان، که هراسناک به دو سوی قاب خیره شدهاند و چیزی را جستجو میکنند.
مهدی معتمد | ثبت موبایلی
دوم/ نگاه سرباز به بیرقی است در پادگان؛ در این تصویر، سرباز پرتره شهیدی را
پوشانده است که به نوعی آمال فراموش شده و حد اعلای نقطهای است که این بسیجی
میتواند به آن دست یابد و به گونهای بر آن تطابق یابد.
در عکسهای مهران مافی بردبار اما وجه پرسه زنی بیشتر به چشم میآید. نگاه او
سیالتر است و از دغدغهها و وسواسهای نگاه معتمد عاری است. آدمهای مهران بواسطه
نور هویت پیدا کردهاند و این نور است که شخصیت آنها را برای ما ترسیم میکند. در
حقیقت احساسی که ما نسبت به این آدمها پیدا میکنیم بواسطه فیگور نور و زاویه تابش
آن ایجاد میشود، بر خلاف آدمهای مهدی، این آدمها بیشتر در گذرند، کمتر میایستند
و لاجرم کمتر نشانههای تسلط بر سرنوشت خویش را نیز بروز میدهند. آنکه در این
میانه ایستاده است عکاس است که انعکاس خویش را بر عبور آدمها دنبال میکند
(سلفیهای عکاس). نکته دیگر در این عکسها قابلیت هم پوشانی آدمها با فضای پسزمینه
است. این عکسها بیش از آنکه دعوتی ساده باشد به تماشای جریان روزمره زندگی،
فراخوانی است به گذشته و تاریخ آدمها؛ تاریخی که در تلخترین حالت خود به یک نقاشی
دیواری بدل شده است و جلوههای آرمانی مذهب و جنگ را به رخ میکشد. یا تصویر نسل
جوانی است که بیگانه با ریشههای خویش (عبور پیرزن از جلوی نقاشی دیواری) دنیای
دیگری را جستجو میکند. دوچرخهای است که بازار را رونق میبخشد، یا کرکره پایین
کشیدهای است که انتظار دستی را میکشد، و در یکی از هوشمندانهترین ِ این تصاویر؛
پدر و پسر سوار بر دوچرخه به مجسمههایی ثابت بدل شدهاند و آنچه در پس آن وجود
دارد عبور تنهای مردی است که فردیت خویش را حمل میکند.
مهران مافی بردبار | ثبت موبایلی
عکسهای مهران در این نمایشگاه، بیواسطه از فضاهای آمیخته با معماری سخن میگویند
و رازی را در خطوط معماری ناب اسلامی جستجو میکنند که قرابتهایش با آدمهای
عکسها دیدنی و پر معنیاند.
نمایشگاه «این روز در عبور» ساده و بیادعا در پی نمایش وجوهی از جامعه انسانی است
که شاید سهل انگارانه از کنارشان عبور میکنیم.