کیارنگ عکاس خیلی خوبی است، معلم خوبی هم هست (شاگردانش بارها این را گفته اند)، هم چنین نویسنده ای خیلی خوب و مترجمی خیلی خوب.
این خوبی ها را قطار می کنم تا که ازشان بگذرم. چون منظور من تاکید بر خوبی های او در این رشته ها نیست. راست این است که در این آب و خاک، عکاس خوب و خیلی خوب کم نداریم، همین طور معلم و نویسنده و مترجم خیلی خوب. گو این که جمع شدن این همه توانمندی در یک کس مشکل به هم می آید. اما این های کیارنگ نیست که او را نزد من ممتاز می کند، امتیاز او به دست ها و چشم های تمیزش است. دست ها و چشم ها وقتی می توانند تمیز باشند که فکر و ذهن و مغزی تمیز در سر، و جان و اخلاق و شخصیتی تمیز در وجود داشته باشی، و گزیران از ابتذال و دریدگی های حقیقی در فضای مجازی و غیر مجازی.
تو و بیرون یکی!
این ها را کیارنگ دارد، بد دیده و بد شنیده و سوء استفاده شده، و نارو خورده و تهمت چشیده و افترا گرفته و صاحب پرونده شده.... اما هم چنان تمیز مانده.
در عصری که فساد از فساد پیشی می گیرد و روی دست آن بر می خیزد، و عمارت گجسته آلودگی و ابتذال و تقلب طبقه روی طبقه می گذارد و بالا می رود، پشت کردن به شرارت های بی آغاز و بی پایان فقط فضیلتی انسانی و پایبندی ای اخلاقی نیست. مبارزه ای اجتماعی هم هست: یعنی کاری که کیارنگ می کند، آرام و پیوسته.