نگاهی به کتاب عکس «ریشه» ها؛ آخرین پروژه عکاسی محمد تاجیک
جدیدترین کتاب عکس محمد تاجیک عکاس مستقل مستند اجتماعی ایران با عنوان ریشه ها
توسط شورای اسلامی و شهرداری اندیشه منتشر شد.
کتاب با یک جمله تکان دهنده آغاز می شود. جمله ای که بار اصلی کتاب و مقصود عکاس را
بر دوش می کشد و کلیدواژه ای برای نگریستن به عکس های این کتاب را برایمان فراهم می
سازد:
«قربانیان جنگ یک بار کشته می شوند، بازماندگانشان اما: هر روز»
بر روی جلد کتاب دو نکته به چشم می آید: پدر و مادران دو شهید و نام شهرستان
شهریار.
دو نکته ای که دلیل انتشار چنین کتابی را تبیین می کند. عکاس برای قوام بخشیدن به
پروژه عکاسی خود به سراغ خانواده هایی رفته که بیش از یک شهید را در خانواده خود
دارند و درحقیقت داغ شهادت فرزند را چندباره به جان خریده اند و همین طور پوشش و
معرفی ضمنی خانواده های شهید شهریار به عنوان یکی از شهرستان های غرب تهران که در
عنوان نیز خودنمایی می کند.
محمد تاجیک پیش از این نیز مجموعه فعالیت هایی در معرفی عکاسانه شهریار انجام داده
است و بدین گونه اصالت و وفاداری خود را نسبت به شهری که در آن بزرگ شده به نمایش
می گذارد و این عکس ها علاوه بر برخورداری از دغدغه ای بزرگ و کهنه، نشان از اصالت
و دغدغه عکاس نسبت به اقلیم است.
دغدغه های انسانی که در مقدمه کوتاه کتاب و زبان انتخابی آن (زبان محاوره ای و
خودمانی) نیز به چشم می آید، آن جا که عکاس می گوید: « امروز کاری که از ما برمیاد
زخم نزدن به دردهای زندگی این هاس. با حرفامون، قیافه هامون، زندگی فانتزی مون و…
بیاییم زنبیل خفت معیشت زدگی رو برای چند لحظه زمین بگذاریم و لابلای این ورق ها،
جوانمردی و از خودگذشتگی رو تماشا کنیم.»
ساختار کتاب بر مبنای پرتره محیطی و کپشن نویسی بنا شده است. کپشن های کتاب به ذکر
نام کاراکترها، تاریخ تولد، شهر و محله سکونت، شغل، نام فرزندان به شهادت رسیده، و
محل شهادت اشاره می کنند و می کوشند به کات لاین تبدیل نشوند و به سادگی تمام فقط
اطلاعاتی را بدهند که از کپشن نویسی انتظار می رود.
عکس ها اما همگی در دسته پرتره محیطی می گنجند و آثار دو سال و نیم پیش عکاس هستند
و در تولید آن ها صمیمانه ترین جنس برخورد با کاراکتر انسانی لحاظ شده است.
پرتره به عنوان ابزاری برای مقاصد اجتماعی دهه ها است که نقش خود را به عنوان رسانه
ای موثر پیدا کرده است. روندی که بواسطه پیدایش مکتب عکاسان استریت، بیش از زمان
دیگری به این نقش نزدیک شد و هدف این نوع پرتره نگاری آن طور که در آثار زاندر،
هاین، ریس و… دیده می شود شناخت عمیق از واقعیت های زندگی بشری به شکلی «غیر
نمادین» است. واقعیت هایی که در پشت لایه ظاهری زندگی مستور مانده اند. همان طور که
در آثار لری کلارک نیز همین زبان سلیس را نسبت به مردم عکاسی شده بازمی یابیم.
پرتره محیطی در دنیا به عنوان یکی از محبوب ترین و در عین حال پیچیده ترین ژانرها و
زیرشاخه های عکاسی مستند اجتماعی مسیر پر فراز و نشیبی را سپری کرده است.
پرتره های محیطی در سایه ای از رمز و راز و پیچیدگی قرار دارند؛ به دلیل آن که میان
هویت بیرونی و درونی کاراکتر معلق اند.
این تناقض در عکس های پرتره محمد تاجیک به حداقل می رسد. دوربین در عکس های این
پروژه به مثابه چشم عمل کرده و بی غل و غش در پی ارتباط با مدل انسانی مقابل خود
است. هرگونه روشی که این نوع عکاسی را زینت ببخشد و عکس را به عاملی جهت حظ بصری
تبدیل کند، توسط عکاس – به صورت آگاهانه ای – دریغ شده است تا عکس های این پروژه در
یک «واقعیت گرایی شدید» به سر ببرند و قهرمان خود را بی واسطه به نمایش بگذارند.
واقعگرایی شدید در پرتره محیطی از یک طرف سایه ای بر افشای هویت حقیقی افراد ایجاد
می کند، از طرف دیگر دسته ای از مخاطبان عکس ها را که به دنبال چیزی خاص در عکس ها
هستند – و دلالت های فرمی و زبانی در عکس برایشان مهم است – با دست خالی روانه می
کند، اما این عامل باعث نمی شود که بعضی از عکاسان پرتره محیطی چنین شیوه ای را
برای تولید عکس هایشان انتخاب نکنند.
در پرتره محیطی نسبت به پرتره استودیویی تصنع کمتری وجود دارد و این نوع پرتره سازی
ذاتا کلیشه گریز است و همواره می کوشد با موجودیت حقیقی آدم ها برخورد صریح داشته
باشد، از نور محیط به خوبی استفاده کند و در نهایت همانطور که در عکس های این کتاب
نیز دیده می شود در پی کانتکس بخشیدن به آدم های دوست داشتنی عکاس باشد.
محمد تاجیک در عکاسی مقید به چند امر است:
اول: شیوه ترکیب بندی و کمپوزسیون برای او در محله چندم اهمیت قرار دارد.
دوم: او در برخورد با صحنه ها، تعداد زیادی فریم متوالی را عکاسی می کند و سپس از
میان آن ها دست به انتخاب می زند (روش مقابل برسون)
سوم: اصل «آنیت» در پرتره سازی او نقش مهمی را ایفا می کند.
خیلی از عکس های محمد تاجیک از اصل آنیت استقاده کرده اند، بدون آن که بهره گیری
عکاس از این مساله، به تسخیر لحظه های کلیدی یا چشم نواز انجامیده باشد، عکاسی آنی
در پرتره محیطی روشی است که الزاما نمی تواند به بازنمایی شخصیتی بیانجامد یا به
رسوخ در اعماق شخصیت انسانی دست یابد، اما از طرفی انتخاب این روش از سوی عکاس، یک
جور تسلیم لحظه بودن و تقدم بخشیدن به جریان زندگی است که در مقابل دوربین عکاس در
جریان است.
عامل «زمان» نکته دیگری است که در این آثار به چشم می آید و در فیگور کاراکترهای
ثانویه این تصاویر (کودکانی که محمد تاجیک در پسزمینه یا پیش زمینه تصاویرش از آن
ها بهره جسته) خودنمایی می کند.
توجه به پسزمینه به عنوان اصلی علمی در پرتره محیطی بیش از هر چیز به ارائه اطلاعات
درباره کاراکتر کمک می کند: درخت ها و گلدان های قد کشیده در باغچه یا پشت پنجره
ها، پرده های کشیده خانه، درهای نیمه باز، محله و بافت سنتی آن بیش از هر چیز در
این پروژه دیده می شود. این عنصر در جاهایی کارکردهایی دراماتیک یافته است: مثل
تصویر صفحه سی و نه و استفاده از تنه درخت میم. یا حتی تصویر روی جلد که عناصر
محیطی در آن به صورت چند لایه ای در پرسپکتیو به کار رفته و اشاره ای به دنیای سبز
و اختصاصی پدر و مادر شهید دارد؛ دنیایی که بواسطه پرده ای که در جلوی تصویر قرار
دارد ما (مخاطب) را در فاصله ای نسبت به آن قلمداد می کند و جهان پدر و مادر شهید
را غیر قابل دسترس نمایش می دهد.
همین طور استفاده از عناصر طبیعی موجود در محیط در این نوع پرتره نگاری می تواند
حائز اهمیت باشد: تصویر صفحه بیست و دو (عصا و لوازم تلنبار شده در انباری – خاطره
های سپری شده – و شیشه شکسته ای که گرافیک آن در کادر به سمت زن اشاره دارد)، تصویر
صفحه بیست و هشت (و استفاده از دوچرخه کوهستان به عنوان عامل معرفی نسل بعدی حاضر
در این خانه و عوض شدن دنیای آن نسل)، تصویر صفحه دوازده (تلنبار شدن دمپایی های
زنانه به نشانه فقدان پسران جوان این خانواده و در نهایت: تنهایی پدر شهید)
و بالاخره زیباترین آن: تصویر صفحه هشتاد و هفت که در آن هاجر رمضانعلی را در حال
تمیز کردن حباب لامپ های لوستر نشان می دهد و عکسی امید بخش است که چیدمان صحنه
اشاره ای به جایگاه بلند مادر شهید و همسایگی اش با نور دارد.
وقتی کتاب را می بندیم احساس می کنیم که به جای آن که ده ها پرتره دیده باشیم،
انگار یک پرتره دیده ایم. چه قدر این پدران و مادران شبیه هم اند! این شباهت فیزیکی
اعجاب آور است: یک جور رمزآمیزی در این پرتره ها هست که آن ها را به یکدیگر وصل می
کند: شاید «داغ دیدن» حلقه مشترک و اتصال دهنده این پرتره ها به یکدیگر باشد که
شباهتی مرموز را در بین آنان ایجاد می کند.
کتاب «ریشه ها»ی محمد تاجیک اثری بی تکلف است که به زبانی صمیمی در پی معرفی پدران
و مادران شهید است. پدران و مادرانی که علیرغم تحمل سخت ترین درد زندگی اما از پله
ها بالا و پایین می روند، چای می ریزند، قرآن می خوانند، غذا درست می کنند و میوه
برای میهمان ها می آورند.
عکس های این کتاب را باید با چشم جان دید تا بتوان دردهای پنهان در خطوط چهره و
چشمان این کاراکترها را بازیابی کرد.