عکاسی از طریق دوربین های موبایل تکرار تاریخ است؛ بازگشتی شکوهمند به سال ۱۹۰۰
و عرضه دوربین های یک دلاری برآونی کداک که خیلی ها را شیفته عکاسی کرد و شوق و
سهولتی را در خریدارانش ایجاد کرد که الان – با کیفیت حسی مشابه – در بین مصرف
کنندگان دوربین های تلفن همراه دیده می شود و به همان اندازه فراگیر است. کنار زدن
نیاز به آموزش عکاسی، کنار زدن نیاز به تسلط بر تکنیک و مهم تر از همه این ها سادگی
استفاده از ابزار و همه کمک هایی که امروز تکنولوژی به مصرف کنندگان می کند تا
بواسطه آن جهان تصویریِ در دسترس تری را تجربه کنند. در این تکرار تاریخ، اتفاقات
جذاب تری هم وجود دارد؛ ساکنین امروز زمین به استفاده از همه آن چیزهایی که در
ابتدای تاریخ عکاسی ضعفی آشکار در ثبت عکس محسوب می شد، علاقه و گرایش نشان می دهند
و همان چیزها اکنون به فیلترهایی محبوب در نرم افزارهای موبایلی بدل شده است. افکت
های پین هول، خصیه های بصری پولاروید و انواع وینیت ها که امروز از محبوب ترین
فیلترها در محیط های مجازی انتشار عکس محسوب می شود.
آیا انسان به این وسیله می خواهد نسبتِ خود را به گذشته یادآور شود؟
یا در پی معنادار کردنِ بی واسطه زیستنِ بیهوده امروز است که سرعت رشد تکنولوژی در
آن از ادراک ذهنی بشر فراتر رفته است؟ و انسانِ امروزی همواره در اضطراب چگونگی
استفاده و کاربری ابزارها و محصولات تکنولوژیک عصر خویش است و به زبانی دیگر دغدغه
یافتن فرهنگ مناسب برخورد با جامعه مصرفی، بیش از محاصره شدید او توسط کالاها و
اشیاء آزارش می دهد.
دوربین های موبایل سریع تر از آن که فرصت تجربه کافی و وافی را به خریدارانش بدهند،
به روز می شوند و وسوسه تجربه گوشی جدیدتر – و بالطبع دوربین جدیدتر آن و سرعت
بالاتر پروسس – گوشی و دوربین قبلی را روانه بایگانی می کند.
عکاسی موبایلی سویه های مختلفی دارد. از بین رفتن تشخص و هویت عکاسانه از جمله آفت
های این نوع عکاسی است. امروز هر خریدار گوشی هوشمند موبایل، خود را در صف عکاسان
می بیند، انگار امروز هر کس بتواند دکمه شاتر را روی صفحه نمایش موبایل لمس کند،
عکاس است و این پندارِ «عکاس بودن» گاهی او را به مخاطره می اندازد. تصور موهوم ثبت
بی تفکر دنیای اطراف، خیل عکس هایی که بدون هیچ تفکری عبور و مرور اتومبیل ها، آدم
ها و مناسبات عادی اجتماع را که هیچ درنگ عکاسانه ای ندارند، ثبت کرده است و درواقع
فقط یک اسکن کردن محیط اطراف است، به شدت مخاطره آمیز است. نوع پروسسی که دوربین
های هوشمند موبایل روی ثبت ها انجام می دهند و بویژه نوع واکنش سنسور آن ها به سایه
ها و نورها در فضاهایی که تضاد نوری شدیدی در آن حاکم است منجر به دامن زدن به توهم
عکاس بودن بواسطه این ثبت های اتفاقی دوربین های موبایل است. عدم برخورداری از
منظره یاب در ساختار این نوع دوربین ها امکان تسلط عکاس را بر «انتخاب» خود به کلی
سلب می کند و او مجبور است در چنین عکاسی، بصورت مداوم با محتوای کادر خود و
اتفاقات خارج از کادر خود در تماس باشد. و نکته مهم تر تنزل معیار ارزش گذاری عکس
در موبایل است. امروزه و در میان این حجم عکس و واکنش آنی مخاطبان و عادت به لایک
کردن، براستی کدام عکس ها خوب اند و کدام بد؟
اما همه ماجرا این نیست.
عکاسی موبایل سویه های روشنی نیز دارد:
عکاسی از طریق دوربین موبایل به عنوان عضوی پذیرفته شده در نظام اجتماعی به جای
کاراکتر متجاوز دوربین های اس ال آر، تمامی رعب و اضطرابی را که حاصل واکنش طبیعی
آدم ها در مقابل ثبت و ضبط زندگی شان با آن دوربین جدی و موقر بود، کنار زده و
نامحرمیت میان دوربین و موضوع را کم رنگ کرده است. این مساله در کشورهایی مثل ایران
که عکاسی مستند اجتماعی در آن بی نهایت سخت است، اهمیت زیادی دارد. داشتن یک گوشی
تلفن همراه در دست، نیاز به مجوز حمل دوربین حرفه ای را کنار می زند، و از آن جا که
در بستر اجتماعی نیز، کاراکترها و سوژه های انسانی، اغلب خودشان نیز گوشی تلفن
همراهی دارند، از جهت روانی پذیرای این وسیله به عنوان یک ضبط کننده عادی زندگی
روزمره شان هستند و از سوژه شدن در مقابل این دوربین، کمتر احساس خطر می کنند.
نکته دیگر آن که تصاویر موبایلی در زندگی امروز، خیلی زود نقش افسونگرانه خود را در
محدود شدن به دسته عکس های سلفی و یادگاری کنار زده و به یک مشاهده گر بی ادعا بدل
گشته اند که سرعت و کیفیت حضورش در صحنه های اجتماعی مثال زدنی است و درست به خاطر
همین کیفیت است که مصرف کنندگان این دوربین می توانند اخبار تصویری را سریع تر از
خبرگزاری ها مخابره کنند و اتفاقات مهم، زودتر دیده شوند. به این ترتیب این وسیله
خیلی زود به وسیله ای برای آرمان های ذهنی عکاس و صف بندی ایده های جامعه شناسانه
او تبدیل شده است. ابزاری که صمیمیت و بی آلایشی آن در برخورد با صحنه و پرهیز از
عوامل فریبنده، بی شباهت نیست به روش کار برادران کافمن، خانم اسویلوا و ژیگا ورتوف
بزرگ در ابتدای قرن گذشته. چه بسیار مجموعه هایی که این روزها توسط عکاسان موبایلی
خلق می شود و بارها و بارها از انواع مشابه خود در رسته عکاسی با دوربین حرفه ای،
نافذتر و تاثیرگذارتر است. انگار این دوربین می تواند تا اعماق زندگی آدم ها پیش
برود و کسی جلودارش نیست. نکته دیگر مصون ماندن عکس های موبایلی از خطر بایگانی شدن
و فراموش شدن است، این عکس ها روانه محیط های مجازی می شوند، دیده می شوند و ذخیره
می شوند.
اما آن چه در این میان مهم است پرهیز از ساده انگاری است: این ابزار اگرچه بسیار
ساده و بی تکلف شده اما بالاخره یک دوربین است شبیه دوربین های دیگر. فقط فرقش این
است که داخل یک تلفن همراه جاسازی شده، اما همچون هر دوربین دیگری نحوه کاربری دارد
و قرار نیست چون یک دوربینِ در دسترس و ضمیمه شده به تلفن مان است، هر چیز بی ربط و
پیش پا افتاده ای را به خوردَش بدهیم و صرفا به دلیل لایک هایی که در فضاهای مجازی
دریافت می کند، متر و میزان مان را نسبت به تولید عکس خوب از دست بدهیم. انسان تنها
موجودی است که نسبت به گذر زمان دارای ادراک است، و به این دلیل بیشتر از همه در
رنجِ از دست دادن زمان است. عکاسی بازی کردن با مفهوم مرگ است، به تعویق انداختن
تقدیر محتوم لحظه هایی است که بی آن که بدرخشند، بی آن که معتبر شوند یا مورد توجه
قرار گیرند، می روند که به فراموشی سپرده شوند. عکس پذیراییِ آن چیزی است که آماده
میراندَنَش می شویم تا به این صورت، واقعیت او را دگرگون کنیم. با این اوصاف چه با
دوربین موبایل، وچه با دوربین حرفه ای مان، درنگی تامل کنیم و گرفتار تورم تولید
عکس در دنیای امروز نشویم.