نگاه “احسان قنبری فرد” به نمایشگاه: من دور بودم

تاريخ : شنبه ۱۳۹۵ بيست و ششم تير

پرسه‌های نمناک
آخرین نمایشگاه کیارنگ علایی در گالری شماره شش برگزار شد. در این نمایشگاه بیست عکس، در ابعاد مختلف به نمایش در آمده بود. اغلب عکس‌ها در ابعاد ۴۰ در ۶۰ سانتی‌م‌تر به نمایش در‌آمده‌ بودند و در این میانچهار عکس در ابعاد ۱۰۵ در ۷۰ و یک عکس در ابعاد ۱۳۵ در ۹۰ سانتی‌م‌تر چاپ شده بود. یک عکس دیگر در ابعاد ۶۰ در ۶۰ و دیگری در ابعاد ۴۰ در ۴۰ سانتی‌م‌تر این تنوع را کامل می‌کرد. عکسی که با دوربین تلفن همراه و در قطع مربع گرفته شده و کیفیت تصویری آن نیز تمایز زیاد میان این عکس و سایر آثار را به وضوح نشان می‌دهد. نکته جالب توجه اینکه این عکس بیشترین فروش را نیز به خود اختصاص داده بود. اتفاقی که می‌توانست تاکیدی دوباره بر ارتباط میان ابزار، کیفیت معنایی، بصری عکس و نگاه عکاسانه باشد. تنوع اندازه، گرچه در مورد برخی عکس‌ها به واسطه ابزار مورد استفاده برای ثبت و کیفیت و کمیت تصویر خام تعریف می‌شود، اما در مورد سایر عکس‌ها، این تنوع اندازه در ارائه می‌تواند القای سلیقه عکاس به مخاطب در تماشای عکس‌ها باشد. بزرگ‌ترین عکس، که در ابعاد ۱۳۵ در ۹۰ سانتی‌م‌تر به چاپ رسیده است، می‌تواند با نگاهی سلیقه‌ای، بر‌تر یا در واقع متفاوت باشد، اما بدعتی ناب یا عنصری که آن را واجد دریافت لقب بهترین عکس نمایشگاه کند، در خود ندارد گرچه، به واسطه موضوع خود، اسبی سپید و کوچک در پهنه‌ای گسترده از طبیعت، نیازمند بزرگنمایی است. تنوع، پس از اندازه، در قطع و کادر عکس‌های ارائه شده در نمایشگاه نیز وجود دارد. قاب افقی، عمودی، قطع مستطیل و قطع مربع، همه را در این نمایشگاه می‌توان دید. از سوی دیگر نباید این نکته را نیز از نظر دور داشت که دیوارهای گالری نیز به نوبه خود سهم زیادی در تعیین اندازه و ابعاد آثار دارند و باید پذیرفت که از این منظر عکس‌ها به خوبی در جایگاه خودشان بر دیوار نشسته بودند.
جست‌و‌جو در میان عکس‌های این نمایشگاه و بررسی آن‌ها تفاوت‌های فراوانی را میان این عکس‌ها و عکس‌های دو مجموعه پیشین ارائه شده از سوی کیارنگ علایی «پرده دوم اتفاق» و «حتی وقتی نمی‌دانیم»، نشان می‌دهد. عکس‌های این نمایشگاه مجموعه نیستند و روندی روایتی یا فرمال را دنبال نمی‌کنند. سویه اسنادی دارند و برساخته نیستند، این عکس‌ها، تک عکس‌هایی هستند که در مدت یک سال اشتغال عکاس به تدریس عکاسی در گیلان و در طی سفرهای مختلف گرفته شده‌اند. تفاوت بزرگ دیگری که می‌توان میان این عکس‌ها و آثار پیشین ایشان یافت، این است که این عکس‌ها سیاه و سفیدند و نشانی از رنگ در آن‌ها دیده نمی‌شود. رنگ، عنصری است که در غالب عکس‌های پیشین کیارنگ علایی نقشی محوری بازی می‌کند و جز در مجموعه «ابر ولگرد»، شاهد حضور برجسته و غیرقابل انکار آن در سایر عکس‌ها هستیم. حذف رنگ در عکس‌هایی که به نقل از گزاره نمایشگاه، ادای دین به گیلان است، اتفاقی قابل ملاحظه به شمار می‌رود که از سویی سبزینگی سرشار این دیار را از این بازنمایی حذف کرده است و از سوی دیگر جلوه بصری این وام‌گذاری عکاسانه را، عکاسانه‌تر کرده است تا فرم‌ها و کنتراست‌های بالای سیاه و سفید، در این عرصه پرشاخ و برگ مجال بیشتری برای خودنمایی یافته باشند.
گزاره نمایشگاه شاعرانه و حسی است و می‌کوشد حس عمیق عکاس نسبت به گیلان و اتمسفر خاص آن را در قالبی کاملا حسیک بیان کند. «گیلان چونان کتابی ناخوانده و عزیز، سطر سطر کوچه‌هایش را با صدای باران روی گالوانیزه در گوش من می‌خواند. آن سرزمین به شکل نمناکی خیس بود و هیچ شباهتی به شهرهای امروزی نداشت. مردمانش پشت آهن و پرده پنهان نبودند، آن‌ها عیان بودند و از شدت وضوح، ساده شده بودند. در آن شرایط، شبیه جنگ‌زده‌هایی بودم که خسته از آوارگی سال‌ها، به مرزی پناه می‌آورد که در آن طعم برنج و بوی رودخانه را تقسیم می‌کنند.» عکاس با استفاده از این گزاره می‌کوشد دست خود را برای ارائه تک‌عکس‌هایی متفاوت در قالب یک نمایشگاه باز کند و ناهمگنی و چند دستگی عکس‌های آن را توجیه کند. در ادامه این گزاره به این نکته اشاره می‌کند که این عکس‌ها نه دغدغه مکان‌نگاری اسنادی دارند و نه حتی مردم نگاری‌اند.
ضمن بررسی و مطالعه عکس‌های این نمایشگاه، می‌توان به این نتیجه رسید که این سبک از عکاسی، بازگشت عکاس به سال‌های گذشته خویش، یا گریزی کوتاه از مسیر ایده‌محوری و روایت‌گری برای بازه‌ای به اندازه یک نمایشگاه است. شیوه‌ای که مشابه با عکس‌های ارائه شده از سوی عکاس در مجموعه «یک شرجی آرام» و با ملاحظه بیشتری نسبت به حذف رنگ و تکیه بر فرم، «ابر ولگرد» است. عکس‌هایی که با تکیه بر شاعرانگی، حس‌پروری و فرم گرفته شده‌اند. نکته قابل تامل دیگر در این مقایسه، کوچک‌تر شدن صحنه عکاسی در این عکس‌ها است. برای این اتفاق، در برخی از عکس‌ها استثناء وجود دارد اما ابژه محوری و ابژه‌پروری با تکیه و تاکید بر فرم و کنتراست همراه با تقلیل عمق و فضای عکس برای القای توجه مخاطب به موضوعی کوچک اما برجسته و خودنما در غالب عکس‌های این مجموعه اتفاق افتاده است. گستره وسیع پس‌زمینه، در عکس‌هایی که از آن بهره‌می‌برند، تنها بستری است برای خودنمایی عناصر متفاوتی که در اندازه و سطحی بسیار کوچک‌تر و تضادی شدید تبدیل به نقطه ثقل بصری عکس شده‌اند.
دو عکس موجود در نمایشگاه که با توضیح: رشت، زیرکوچه، بازار محلی و به ویژه عکس که با توضیح: رشت: بلوار امام خمینی زیرنویس شده‌اند، علاقمندی عکاس به تکرار فرم کوچه، خطوط و پرسپکتیو پیش‌رونده آن را به وضوح نشان می‌دهد. فرم و ترکیبی که نمونه آن را هم در «یک شرجی آرام» و هم در «ابر ولگرد» می‌توان یافت. گرچه تکرار یک فرم و موضوع مشابه در میان دو عکس چندان جالب به نظر نمی‌رسد و از سوی دیگر باید گفت که این دو عکس از نظر بصری ناهمگن‌ترین عکس‌ها با سایر عکس‌های به نمایش درآمده در نمایشگاهند، چرا که در میان عکس‌هایی که از دل طبیعت برآمده‌اند و در میان عناصری که در پهنه گسترده‌ای از طبیعت قرار گرفته‌اند، به ناگاه فضای درون شهری را در مقابل چشم ما قرار می‌دهد و مخاطب را از میان فرم‌های گسترده طبیعی، پس‌زمینه‌هایی مشحون از درخت و ساقه و بافت‌های طبیعی، بیرون می‌کشد و او را به فضای محصور میان دیوارهای شهری می‌کشاند.
در دسته دیگری از عکس‌ها، حضور انسان است که موجب آشفتگی و برهم زدن نظم و یکدستی عکس‌ها می‌شود. در آن دسته از عکس‌های این نمایشگاه که با رویکردی انتزاعی و با تاکید بر عناصر بصری چون نقطه و فرم گرفته شده‌اند، عنصر اصلی تصویر یک نقطه کوچک است که در مرکز پهنه گسترده عکس خودنمایی می‌کند. پس‌زمینه‌ها غالبا طبیعتی هستند که با توجه به میزان جلوه‌گری عنصر اصلی، در کنار شیوه به‌کار رفته در ویرایش نمودی تقلیل یافته دارند. در این دسته از عکس‌ها نشانی از حضور انسان نمی‌بینیم و سکوت و سکونی سنگین بر فرم‌های غالبا مرکزگرای آن‌ها حاکم است. رعایت و تکرار این موارد در تمام عکس‌های نمایشگاه می‌توانست یکدستی و انسجام بیشتری به عکس‌های نمایشگاه ببخشد اما این نکته در همه عکس‌ها رعایت نشده است و به ناگاه با حضور انسان‌ در عکس‌ها و تغییر فضای عکس از طبیعت گسترده و غالب بر فضای عکس به فضای شهری و گستره جامعه انسانی مواجه می‌شویم. اتفاقی که در چند عکس تکرار می‌شود و انسجام و یکدستی عکس‌های پیشین را به هم می‌ریزد.
با توجه به گفته‌های فوق، می‌توان عکس‌های نمایشگاه را به سه دسته مجزا تقسیم بندی کرد:
سه دسته‌ای که هرکدام پتانسیل گسترش یافتن و تبدیل شده به مجموعه‌ای مجزا را دارند. اما با توجه به گزاره نمایشگاه می‌توان دریافت که عکاس آگاهانه این عکس‌های متفاوت را در یک مجموعه جای داده است و آن‌ها را با حلقه اتصالی شاعرانه و حسیک از جنس تجربه چند سفر به هم پیوند داده است. مقاله‌ای تصویری از گوشه‌های نمناک گیلان، با چند نوع نگاه متفاوت و البته مکرر.
در نگاهی اجمالی می‌توان گفت که این عکس‌ها نتیجه پرسه‌زنی‌های عکاس در طبیعت نمناک گیلان و برداشت‌هایی حسیک، با توجه فراوان به فرم و ترکیب‌بندی هستند که نه تصویری از جغرافیای مورد نظر را در برابر نگاه مخاطب قرار می‌دهند و نه روایتی را برای او توصیف می‌کنند. تک‌عکس‌هایی هستند که‌گاه فرم بصری خود را در چند عکس تکرار می‌کنند و‌گاه به مسیری کاملا متضاد کشیده می‌شوند. تنوعی که در برخی از عکس‌ها قابل توجیه است و در برخی دیگر نیست. باید پرسید که این سبک از دسته‌بندی و ارائه و نیز این گریز ناگهانی از مسیر پیشین چگونه در چشم‌انداز جامع روند کاری عکاسی چون کیارنگ علایی خواهد نشست.



www.kiarangalaei.com
© 2023 All Rights Reserved. Kiarang Alaei | Development By : sinam