گفتگوی روزنامه شهرآرا با کیارنگ علایی درباره نمایشگاه گروهی متعلقات
مجید ادیبی: هنر عكاسي در خراسان و به ويژه شهر مشهد، در سالهاي گذشته رشدي چشمگيری
داشته است و هنرمندان شاخصي از اين خطه به جامعه هنري كشورمان معرفي شدهاند. از يك
سو، كسب موفقيتهاي درخور توجه در جشنوارهها و رويدادهاي داخلي و خارجي و از سوي
ديگر، برپايي نمايشگاههاي عكس و ارائه آثاري از هنرمندان عكاس مشهدي در اين سالها،
توانسته نگاه بسياري از منتقدان و صاحبنظران هنر را به اين شهر معطوف كند.
در اين سالها، جريان آموزش عكاسي در مشهد حركتي رو به جلو داشته و ميتوان از برگزاري
كلاسهاي آموزش عكاسي در مشهد، به عنوان يكي از ظرفيت های بالقوه براي شناسايي استعدادهاي
هنري در عرصه عكاسي نام برد.
اكنون نگارخانه فردوسي مشهد، ميزبان نمايشگاه گروهي عكس با عنوان متعلقات است كه حاصل
یک کارگاه آزاد عکاسی زیر نظر کیارنگ علایی است. برپايي نمايشگاه گروهي عكس «متعلقات»
در نگارخانه فردوسي جهاد دانشگاه مشهد، بهانهاي شد تا با كيارنگ علايي همكلام شويم…
1- شما سال هاست كه در زمينه تدريس عكاسي در مشهد،تهران و شهرهاي ديگر فعاليت مي كنيد،
به نظر برخي از عكاسان، بخش قابل توجهي از هنرجويان عكاسي در مشهد در اين سال ها به
شدت تحت تاثير نگاه شما در عكاسي قرار گرفته اند. در نمايشگاه «متعلقات » هم تقريبا
اين نگاه وجود داشت. نظر شما در اين باره چيست؟ در
صورت رد يا قبول اين نظر دلايل تان را توضيح دهيد.
نگاه من در عکاسی در نمایشگاه های انفرادی که برگزار می کنم قابل استناد است، آخرین
نمایشگاه من – که قاعدتا نگاه امروز من را یدک می کشد – در شهریور سال گذشته در گالری
طراحان آزاد تهران برگزار شد، خوشبختانه همه نمایشگاه هایم نیز با انتشار کتاب همراه
بوده و از این بابت کارها هنوز قابل ارجاع و بررسی است. گمان نمی کنم حتی یک تک عکس
در این نمایشگاه باشد که با پارامترهای شخصی من در نمایشگاه هایم شبیه باشد. ممکن است
برخی از دوستان «خلاصه گویی و ترکیب های خلوت» را به من نسبت دهند اما حقیقتا این ویژگی
ها مال من نیست، متعلق به سی و چند سال قبل است و به کرات در عکاسی مدرن جهان دیده
شده است. اما اگر منظورتان تکرار عناصر و ساختارهای بصری در آثار هنرجویانم است که
در برخی تک عکس های من نیز دیده می شود، در این صورت اگر بازه این قیاس را کمی فراتر
ببرید، متوجه می شوید که میان آثار هنرجویانم و آثار خیلی از عکاسان ایرانی نیز شباهت
های ساختاری وجود دارد. من نام این را « گرایش به ویژگی های عکاسی معاصر» می گذارم.
عکاسی معاصر عقبه ای چندین ده ساله دارد و جریان های متعددی در نیمه دوم قرن گذشته
منجر به شکلی از عکاسی شده اند که ما نام آن را فعلا «عکاسی معاصر» می گذاریم. نحوه
رمزگان اشیاء، برداشت هرمنوتیک، تغییر شکل بیانیه و متن در همراهی عکس، سرپیچی تعمدی
از کلیشه ها و سنت های عکاسی مستند، تبدیل شدن عکس به دستگاهی از نمادها و نشانه ها،
و از همه مهم تر میل به تقلیل گروی به زعم من برخی از ویژگی های عکاسی معاصرند که جای
تامل دارد.
من در کلاس هایم روی عکاسی معاصر بیشتر می ایستم و وقت بیشتری را در بررسی این آثار
می گذارم. کارهای مهم این دوران را به بچه ها نشان می دهم و نقدها و دیدگاه های آن
ها را روی این کارها طلب می کنم. لذا کارهای بچه های من شبیه من نیست! احتمالا شباهت
هایی به عکاسی معاصر دارد. اگر آثار خیلی از عکاسان ایرانی را جستجو کنید، می بینید
که همین شباهت ها در کارهای آنان نیز وجود دارد و در این صورت آیا باید گفت این هنرجویان
شبیه آنان عکاسی می کنند؟ مطمئنا: خیر! این یک «اسلوب» است که هنر معاصر روی سر ما
می ریزد و طبیعتا شباهت هایی در «زبان» بوجود می آورد.
2-در نمايشگاه متعلقات، بيشتر مجموعه عكس هايي كه به نمايش گذاشته شده بود، موضوع
هايي مثل مرگ و زندگي شهري نمود ويژه اي داشت. آيا از قبل انتخاب اين موضوع ها تعيين
شده بود يا دليل ديگري براي آن مي توان متصور بود؟
موضوعات این کارگاه آموزشی از قبل تعیین نشده بود و پس از ارائه کار در هر جلسه توسط
هنرجویان کارگاه، به انتخاب موضوع بعدی فکر می کردم. طبیعتا انتخاب این موضوع ها بر
اساس ضعف های هنرجویانم بود، نه قوت هایشان.
من دنبال عکس ترتمیز و شیک در این نمایشگاه نبودم. همه هدف من این بود که بچه ها را
به چالش و اصطکاک با موضوعات نزدیک کنم و آن ها را در موضوعاتی محک بزنم که می دانستم
در آن ها ممکن است دچار مشکل شوند. بچه ها باید تجربیات بیشتری در برخورد با موضوعات
کسب می کردند. آن ها را به ایده پردازی دعوت می کردم و می کوشیدم بر اساس علاقه شخصی
شان به عکاسی مستند یا عکاسی صحنه پردازی شده به ارتباط بصری در قاب هایشان نزدیک شویم.
3-آثاري كه در نمايشگاه « متعلقات» ارائه شده بود داراي سطوحي مختلفي از لحاظ تكنيكي
و محتوايي بود. به نظر مي رسيد سطح برخي آثار از حد و اندازه هاي يك كار كارگاهي فراتر
نرفته و برخي سطحي به مراتب بالاتر داشت. نظر شما در اين باره چيست؟
این امری کاملا طبیعی و اجتناب ناپذیر است. این نمایشگاه ماحصل یک دوره آزاد بوده است
نه یک کلاس دانشگاهی چند ترمه. در این دوره عکاس جوانی را داشته ایم که چند ترم در
دانشگاه درس عکاسی خوانده و تجهیزات فنی خوبی نیز در اختیار داشته است، و دوست دیگری
را نیز داشته ایم که با یک دوربین بسیار ساده و فقط با گذراندن یک دوره مقدماتی آموزشگاهی
به این کارگاه آمده است. سطوح فنی بچه ها کاملا با هم متفاوت است و به همین دلیل نام
این نمایشگاه «گروهی» است. عده ای همه وقتشان را در طول این چند ماه صرف تمرین های
کلاس کردند و برخی طبیعتا در حاشیه زندگی و گرفتاری های شخصی شان به کار می پرداختند.
یکسان سازی سطح فنی آن ها میسر نبود مگر اینکه آن ها را از این نظر غربال می کردیم،
که خب من با این مساله موافق نبودم.
4-آثار پيش از نمايش داوري شده بود و اتفاقا داوران هنرمندان برجسته اي از عكاسان مشهدي
و تهراني اين كار را انجام داده بودند، به طور كلي چه معيارهايي در انتخاب آثار براي
نمايشگاه مد نظر بود
این، شکل جدیدی بود که دوست داشتیم تجربه کنیم. البته پیش از این نمایشگاه نیز اغلب
نمایشگاه هایی که حاصل خروجی کلاس های استاد حمیدرضا گیلانی فر در مشهد برگزار شده،
توسط یک گروه پنج نفره داوری شده است. اما در این کارگاه از عکاسان به نام در داوری
استفاده کردیم و بچه ها واقعا همت کردند و این کار سخت را آسان کردند. شهریار توکلی
با فروتنی پذیرفت که این کار کوچک ما را داوری کند و در کنار عکاسان خوبی چون فرامرز
عامل بردبار، مهدی فاضل و سید مجتبی خاتمی جلسه داوری را به یک کلاس خیلی خوب گپ و
گفت علمی درباره عکس ها تبدیل کردند.
من فکر می کنم این جلسه داوری حاصلش خیلی بیشتر از تمام این دوره برای بچه هایم بود.
چرا که در حضور خودشان نحوه داوری، گفتگوها، و بحث ها را می دیدند و می توانستند در
این جلسه تجربیاتی را فراتر از عکاسی میدانی کسب کنند.
معیارهای انتخاب؛ ارتباط با موضوع، داشتن نگاه و درکی نسبت به پروژه تعیین شده، حداقل
ارتباط میان اجزای فنی، ترکیب و تکنیک مناسب بود که از میان سیصد اثر ثبت شده در طول
این کارگاه، نهایتا پنجاه و هشت اثر (تک و مجموعه عکس) توسط داوران انتخاب و روی دیوار
رفت.